کلمات ! جمله ها ! بدادم برسید
باید بریزم بیرون این آتش در سینه ام
سوختن را باور نمودم با همه جان و وجودم
بدادم رسید بدادم برسید
جاودان بمان ای شب حس با شکوه ماندن من روح پروانه ای تو آن سوی بوم شکسته ای از عشق خشکیده ای اما می خزد تو که بیناتر از منی و دانا تر از احساس به سکوت نشسته خود آرام باش و بدان به یادت به نامت با ذکر ته مانده ای از صداقت حرفهایمان در سیلاب نگران گذشته
امشب در آرزوی تو خواهم مرد
ونخواهی دانست که ترا تا به کجا می خواستم
تو قامت بلند تمنایی ای درخت
همواره خفته است در آغوشت آسمان بالایی ای درخت دستت پر از ستاره و جانت پر از بهار زیبایی ای درخت وقتی كه بادها در برگ های در هم تو لانه می كنند وقتی كه بادها گیسوی سبز فام تو را شانه می كنند غوغایی ای درخت وقتی كه چنگ وحشی باران گشوده است در بزم سرد او خنیاگر غمین خوش آوایی ای درخت در زیر پای تو اینجا شب است و شب زدگانی كه چشمشان صبحی ندیده است تو روز را كجا خورشید را كجا در دشت دیده غرق تماشایی ای درخت چون هراز رشته تو با جان خاكیان پیوند می كنی پروا مكن ز رعد پروا مكن ز برق كه بر جایی ای درخت سر بركش ای رمیده كه همچون امید ما با مایی این یگانه و تنهایی ای درخت
49504 بازدید
1 بازدید امروز
2 بازدید دیروز
65 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian